جیمی کرن لیما در این کتاب هم به زندگی حرفهای و هم به زندگی شخصیاش میپردازد و راه و رمزهای ثروتمند شدن و کسب موفقیت مالی و موفقیت در زندگی شخصی را میآموزد. کتاب باورش کنید مناسب همه مردان و زنانی است که همیشه در ذهن رویای ثروتمند شدن را میپروراندهاند، اما هرگزاعتماد به نفس و جرئت تحقق بخشیدن به رویاهایشان را نداشتهاند.
این کتاب برای همه کسانی است که با این دیدگاه بزرگ شدهاند که سرنوشت از پیش تعیین شده و نمیتوانند قدمی در جهت رشد مالی،حرفهای و شخصی خود بردارند و تا آخر عمر محکوم به سازش با شرایط هستند. جیمی شرکتش را در اتاق پذیرایی خانهاش تاسیس کرد و اکنون به یک چهره سرشناس و ثروتمند امریکایی تبدیل شده است.
بخشی از کتاب
در یکی از سختترین روزها در سفر زندگی حرفهایام بهعنوان یک کارآفرین، از زبان یک سرمایهگذار بالقوه، نه شنیدم. او گفت: «ازآنجاکه مطمئن نیستم زنها از شخصی شبیهبه شما، با این ظاهر و اضافهوزن و عدم تناسب اندام خرید کنند، پیشنهاد سرمایهگذاری روی شرکت شما را نمیپذیرم». همانطور که آن مرد سرمایهگذار داشت صحبت میکرد و جملههای ناراحتکنندهاش را به من شلیک میکرد، دردی عظیم تمام وجودم را دربرگرفت؛ دردی از نوع همان درد مبارزه با احساس عدم اعتمادبهنفس، زیرا در طول زندگیام همیشه از نداشتن اعتمادبهنفس رنج میبردم. من هرگز احساس خوبی درباره خودم و اندامم نداشتم و همیشه تنانگاری میکردم و از سویی دیگر، لحظهای سرنوشتساز و مخاطرهآمیز برای من بود و داشتم ورشکست میشدم و نجات شرکتم در گرو دستان این مرد سرمایهگذار بود. این داستان به سالها پیش برمیگردد. آن زمان نمیتوانستم به خودم حقوقی بپردازم؛ پس برنامه غذاییام شامل نودلیت رامن، هاتداگ یکدلاری از بیرونبر کاستکا و سمپلهای ماست یخزده از مغازه پایین خیابان بود.
آیا برایتان پیش آمده که فردی حرف بهشدت ناراحتکنندهای به شما بزند، بهطوریکه واژههای تلخش در ذهنتان زنگ بزند و درعوض شما مدام با خودتان کلنجار بروید که از چنگ آن نشخوار فکری رها شوید؟ این هم یکی از لحظاتی بود که باید بهطور موازی پی میبردم چطور با شخصی که به من اعتماد ندارد، رفتار کنم و اینکه چطور به خودم باور داشته باشم.
نفس عمیقی کشیدم. به چشمانش نگاه کردم و به صحبتهای عدم پذیرش و کنایهآمیزش که گویا داشت کمی هم ملایمت به خرج میداد و به من لطف میکرد، گوش دادم، سپس ترس وجودیام را دیدم که از پشتسر مرد به من خیره شده بود. میدانستم که نباید باورم را از دست بدهم یا اجازه بدهم ترس بر من چیره شود. درحالیکه قسمت منطقی مغزم شگفتزده بود که حق با مرد است، در اعماق وجودم احساس کردم که این ندای درونی دلسردکننده مرد، بهطورقطع دارد مرتکب اشتباه میشود و همینطور میدانستم که اگر بخواهم در این مسیر خودم را اثبات کنم، در وهله اول، باید به خودم باور صددرصدی داشته باشم.
از اینکه شما را در این مسیر و در صفحات این کتاب با خودم همراه میکنم، بسیار هیجانزده هستم و امیدوارم در این مسیر پر از دستانداز که شامل قلههای پیروزی و چالههای ویرانگر است، نکات کلیدی الهامبخشی را که بر باور قدرت و رؤیاهایتان مؤثر است کشف کنید. من کتابهای زیادی را خواندهام که کاربردی نیستند و حالت شعارزدگی دارند؛کتابهایی دور از واقعیت و حتی نوشته نویسندهای با افکار پریشان که گویا مدام دارد پند میدهد. برایم سؤال بود که پشتصحنه کتابها چه اتفاقهایی افتاده است؟ و همچنین با این کتابهای غیرکاربردی چگونه میتوانم ارتباط برقرار کنم؟ و درواقع آموزههای غیرواقعیشان را چگونه در زندگی واقعیام پیاده کنم؟
اما بدانید در این کتاب، ازآنجاکه قرار است من «خود واقعیام» را به شما نشان بدهم، پذیرای «خود واقعی شما» نیز هستم. داستان این است که من صرفاً یک فرد سلبریتی نیستم، بلکه کارآفرین هستم. من توانستهام شرکتی را که در اتاق پذیرایی خانهام تأسیس کرده بودم به قیمت بیش از یکمیلیارد دلار بفروشم. من فردی هستم که با فقیر و بیخانمان شدن فاصلهای نداشتم، اما به اولین زنی که در مقام مدیرعاملی بزرگترین برندهای لوازمآرایشی در جهان قرار گرفته است تبدیل شدم. من به تغییر دیدگاه و سلیقه صنعت زیبایی که چهرهای غیرواقعی را از زنان در دنیا نشان میداد، کمک کردهام و اگرچه اکنون مرا روی جلد مجلات زیبایی و صفحات برنامههای تلویزیونی نشان میدهند و در لیست فوربز حضور دارم، اما بدانید که خود واقعیام، کشمکشها و کلنجارهای واقعیام، داستانها و درسهای زندگیام، همگی پشت تیترها مخفی هستند: خود واقعیام که از اضطراب، عدم اعتمادبهنفس، تنانگاری و همینطور تردید به خدا رنج میبردم. خود واقعیام که چون احساس میکردم هیچکس نظرات و ایدههایم را باور ندارد، شبهای بیشماری را گریهکنان به خواب رفتم. خود واقعیام که با احساسات درونیام: بهاندازه کافی خوب نیستم، بهاندازه کافی باهوش نیستم و بهاندازه کافی (جای خالی را شما پر کنید) همواره در حال جنگ بودم و باید بر آنها غلبه میکردم.
من در این کتاب درباره موضوعات مهم، دور از شعارزدگی، داستانِ پشت داستان، موفقیتم را تعریف میکنم. خبرگزاریها و شبکههای مجازی فقط جذابیتهای بیرونی و قسمتهای برگزیده داستان موفقیت تجاری مرا پوشش میدهند. پس از اینکه تعداد زیادی نامه، ایمیل و پیامهایی از بسیاری از افراد دریافت کردم، متوجه شدم که در صفحههای مجازی و دنیای تیترها بهندرت واقعیت را به گوش افراد میرسانند، زیرا از بیرون، داستانهایی که خبرگزاریها درباره من مینویسند، شبیه داستان شاه پریان است یا اینطور بهنظر میرسد که همه چیز خیلی سهلالوصول یا حتی شانس با من یار بوده است یا من هم یکی از همان دیگران هستم یا حتی تکشاخم و همین امر باعث شد که درک کنم چقدر اهمیت دارد که داستان واقعی پشت پرده تیترهای پرزرقوبرق تعریف شود؛ داستانی که شاید باعث شود متوجه شوید که شما تنها نیستید.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 725.۵۹ کیلوبایت |
مدت زمان | ۱۲:۵۴:۱۳ |
نویسنده | جیمی کرن لیما |
مترجم | مریم نفیسی راد |
راوی | مرجان عابدینی |
ناشر | ماه آوا |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۰۸/۰۶ |
قیمت ارزی | 10 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
کتاب بسیار پربار و خوبیه.بدرد کارآفرینان میخوره.بدرد افراد بی انگیزه میخور ه.این کتاب کاملا عملی و کاربردیه.از باشگاه پنج صبحی ها، اثر مرکب،فکر عمیق، قدرت شروع ناقص بیشتر پسندیدمش.