(اتاق نشیمنِ خانهای بزرگ، کلنگی و ویلایی با همهی اثاث و ادوات اصیل و آنتیک، متصل به آشپزخانهای باز و نورگیر. تخت چرخدار فلزیای در گوشهای. قابها، تابلوها، آباژورها و یادگاریها. دورتادور خانه را باغی کوچک در بر گرفته با اتاقکی در انتهای آن. پنجرههای قدی با پردههای مخمل. هر گاه پرده را میکشیم پنجرهی سرتاسریِ رو به تماشاگران را بستهایم و صحنه از نظرها پنهان میشود. گلستانه و سوری مشغول درست کردن کیک خانگی. همهجا شلوغ از اسباب پذیرایی. هر دو، حین کار، با موزیکی در پسزمینه زمزمه میکنند و خودشان را تکان میدهند. زنگ تلفن. سوری دکمهی پخش را میزند. صدای گلستانه، سوری و فرناز درهمآمیخته و بیترتیب و مکرر.)
فرناز
الووو... اول دستهات رو بشور، بعد بخورشون... الو ماما؟... مامااا؟... گوشی رو برداشتید؟... نه، نه... همون چیزی که اول گفتم عزیزم.
گلستانه
چرا داد میزنی؟ قال نکن فرناز. من همینجام... صداش رو بلندتر کن سورجان. یهکم شیر بریز. گفتم یهکم شیر... خوبه، کافیه.
سوری
سلام. منم هستم جیگر... نمیشه بلندتر خانمجان. همینه... شما خوبید؟... بسه؟ اَه ریخت رو دستم!
فرناز
نمیگم نخور. میگم دستهات... دورتون بگردم. با این وروجکم.سلام سوریجون. سلام ماما.
سوری
سلام از منه فرنازخانم. آقا خوباَن؟ بچهها؟ نمیدونید خانم داره چه میکنه براتون!... نگم؟!... قراره شوکه بشید ها!... نگم؟ بگم؟ خب نمیگم.
-متن از کتاب-
فرمت محتوا | epub |
حجم | 535.۰۰ بایت |
تعداد صفحات | 94 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۳:۰۸:۰۰ |
نویسنده | تهمینه محمدی |
ناشر |