بخشی از کتاب:
با سرعت زیاد راه میرفت، سرم را از پنجره قهوه خانه بیرون آوردم و صدا زدم:
آقای جاهد، کجا میری با این عجله؟ بیا یک چایی بخور، بعد هر جا که خواستی برو.
نزدیک پنجره آمد، عرقش را پاک کرد و جواب داد: نمیتونم چیزی بخورم. وقت ندارم، میرم دنبال یک کارمهم.
- باباجان توی این گرمای تابستان این قدر فعالیت نکن، بشین یک لیموناد بخور، نفسی تازه کن، بعد برو پی کارت...
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 9.۹۰ کیلوبایت |
مدت زمان | ۰۷:۰۲ |
نویسنده | عزیز نسین |
مترجم | املیا مهاجر گزی |
راوی | حسین نصیری |
ناشر | گیوا |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۰۷/۲۴ |
قیمت ارزی | 1 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |