کودک که بودیم هر کدام برای خود ستاره ای داشتیم، ستاره آرزوها، ستاره هایی که هیچ وقت تنهایمان نمی گذاشتند و هر شب در محل خود مستقر می شدند تا باز هم نوازشگر چشمانی باشند که در جست و جوی آنان به خواب می روند و هر شب آرزوهای خود را در درخشش آن ها جستجو می کنند.
چه شب هایی بود، هنگامی که ماه تور مهتابی خود را بر سرمان می افکند و ستاره ها آهنگ شب را در بستر تاریک سپهر اجرا می کردند، یا گاه نشانه ای می شدند برای ره گم کرده ای در میان تاریکی شب.
آن روزها برای دیدن ماه وستاره ها لازم نبود مثل حالا دنبالشان بگردیم تا شاید اثر کوچکی از آن ها بیابیم! آن روزها مثل حالا چشمانمان در حسرت دیدن یک ستاره به خواب نمی رفت بلکه ستاره ها خود به دیدنمان می شتافتند.
آن روز ها وقتی از آسمان صحبت می کردیم.آسمان را با لباس آبی خود می دیدیم که ابرهای سفید را در آغوشش گرفته وخورشید در میان ابرها قایم باشک یازی می کند.
ولی افسوس بعد از مدت کوتاهی روزی رسید که پرده ی آلودگی لباس آبی آسمان را از هم درید و سایه ی خاکستری خود را جایگزین ابرهای سپید کرد.
و روزی رسید که دیگر به ستاره ها اجازه ندادیم به قرارگاه خود بیابند و درخشش خود را نمایان کنند روزی که ماه را در حصار آلودگی رها کردیم و تنهایش گذاشتیم.
حال با ماسکی به صورت و چشمانی متورم مجبوریم هوایی را استشمام کنیم که خود مسبب آلودگی آن بودیم. هوایی که روزگاری در آن نفس عمیق می کشیدیم و پاکی و سلامتی را به بدنمان هدیه می کردیم.
فرمت محتوا | pdf |
حجم | 2.۹۱ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 215 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۷:۱۰:۰۰ |
نویسنده | آزیتا بهبهانی نیا |
نویسنده دوم | سهیلا صادقیان |
ناشر | پادینا |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۰۷/۱۹ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |