
هالی ژاکت آبی نخی را به صورتش چسباند. عطر آشنایی، بلافاصله همه ی وجودش را دربر گرفت. دلتنگی در سینه اش پیچید و به قلبش چنگ زد. هزاران سوزن تیز پشت گردنش را سوزاند و بغضِ گلویش، او را به مرز خفگی کشاند. خانه در سکوت فرو رفته بود و به جز صدای آرام موتور یخچال و ناله ی لول هی آب، صدایی شنیده نمی شد. تنها بود. ناگهان اسید معده اش بالا آمد. به طرف دستشویی دوید و درست جلوی کاسه ی توالت روی زانویش خم شد و به زمین افتاد.
جری رفته بود و دیگر باز نمی گشت و این حقیقت محض بود. دیگر در هیچ مهمانی شامی با هم به لطیف های نمی خندیدند؛ تنها چیزی که باقی مانده بود مشتی خاطره بود و تصویری از صورتش که هر روز، گرد زمان، تیره ترش می کرد.
| فرمت محتوا | pdf |
| حجم | 2.۹۷ کیلوبایت |
| تعداد صفحات | 464 صفحه |
| زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
| نویسنده | سیسیلیا آهرن |
| مترجم |