سرهنگ در قوطی قهوه را باز كرد و مطمئن شد یك قاشق چایخوری بیشتر از آن باقی نمانده است. ظرف شیرجوش را از روی اجاق برداشت، نیمی از آب را روی زمین خاكی ریخت، و با یک چاقو داخل قوطی را آن قدر تراشید كه آخرین ذرات پودر قهوه مخلوط با زنگ زدگی های قوطی داخل شیرجوش ریخت.
سرهنگ، همان طور كه منتظر بود تا قهوه جوش بیاید، كنار اجاق كوچكی نشسته بود كه از گل پخته شده ساخته شده بود و انتظاری سرشار از اعتماد و معصومیت داشت، حس كرد كه انگار قارچ ها و سوسن های سمی در امعاء و احشایش رشد می كنند . ماه اكتبر بود.
صبحی بود كه حتی برای آدم هایی چون او كه از چنگ صبح های زیادی مثل آن روز جان به در برده بودند، به سختی قابل تحمل بود . در طول پنجاه و شش سال از زمانی كه آخرین جنگ داخلی پایان یافت سرهنگ هیچ كار دیگری انجام نداده بود، جز انتظار. اكتبر یكی از معدود چیزهایی بود كه از راه می رسید.
فرمت محتوا | pdf |
حجم | 564.۰۰ بایت |
تعداد صفحات | 96 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۳:۱۲:۰۰ |
نویسنده | گابریل گارسیا مارکز |
مترجم | نازنین نوذری |
ناشر | موسسه فرهنگی هنری نوروز هنر |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | El coronel no tiene quien le escriba |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۱۰/۲۴ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
قیمت چاپی | 25,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |