این کتاب در تلاش است تا بهطور نظاممند، تکهتکه و مرحلهبهمرحله، به تجربهی والدگری بنگرد، تا آنچه را که والدین امروز دربارهی زندگیهایشان بسیار چالشی میدانند، بهروشنی بیان کرده و در بعضی موارد، اندازهگیری کند. یک مثالش این است: یکیبهدوی دیوانهکنندهی بین انجی و ایلای را به خاطر دارید؟ پژوهشگران برای بیش از چهل سال چنین گفتگویی را بررسی کردهاند. برای مثال، در سال ۱۹۷۱، یک گروه سهنفری از هاروارد، برای پنج ساعت نظارهنگر ۹۰ مادر- کودک نوپا بودند و دریافتند که مادران بهطور متوسط هر سه دقیقه یک بار دستوری میدادند، به فرزندشان نه میگفتند، یا از پس درخواستی (اغلب «غیرمنطقی» یا «با لحن گریهای») برمیآمدند. در عوض، بچههایشان بهطور متوسط فقط ۶۰ درصد اوقات از آنها پیروی میکردند. این رویه به هیچ وجه فرمولی برای سلامت روانی درجهیک نیست!
پژوهشهای بسیار بیشتری وجود دارد که کمک میکند توضیح بدهیم چرا والدین مدرن چنین احساسی دارند. آنچه در اینجا تلاش کردهام انجام بدهم، این است که با منابع متنوع گستردهای، همه را درهم ببافم. منابعی که از آنها استفاده کردهام، عبارتند از: پیمایشهایی دربارهی رابطهی جنسی و نمودارهایی که خواب را میسنجیدند؛ کتابهایی دربارهی توجه و مقالاتی دربارهی حواسپرتی؛ تاریخچههای ازدواج و شرح وقایع کودکی و طیف وسیعی از مطالعات الهامبخشی که این پدیده را به شکل متنوعی مستند میکنند، دربارهی زمانی که نوجوانها بیشتر از همه با والدینشان دعوا میکنند (بین کلاس هشتم و دهم) تا اینکه چه کسی بیشترین تعارض کار- زندگی را دارد (پدرها). تلاش کردهام نشان بدهم که چطور تمام این مطالب در زندگی خانوادههای واقعی، در آشپزخانهها و اتاقخوابهایشان، در حین ماشینسواری اشتراکی و ساعت انجام تکالیف مدرسه، زمانی ظاهر میشود که کار روزانهشان را پیش میبرند.