طبیعت در لغت در اسـامی و در تعاریف گوناگونی تکرار شـده اسـت که جملگی ریشـه در طبع و ماده دارد و شـامل تمامی آن چیزهایی میگردد که در پیرامون مـا بـه واسـطه ی مـاده موجودیـت یافته و در عمـل مطیـع و پیرو قوانیـن جاری و حاکـم در گسـتره ی هسـتی هسـتند. گذشـتگان چهـار عنصـر آب، بـاد، خاک، آتـش را طبایـع اربعـه می نامیدنـد. خـوی، خمیـره، سرشـت، سـیرت، نهـاد، فطـرت، منـش، غریـزه کـه جملگـی در لغـت بـه آن قسـمت از جهـان هسـتی اطلاق میگـردد کـه بی هیـچ دخالتی به واسـطه ی یک هـوش بکـر و طبیعی، و در یـک سـیر صرفن طبیعی هسـتی یافته انـد، همچون گیاهان، جانـوران، کوه، جنـگل، دریـا، بیابـان و تمامـی اجـرام شـناور در بی نهاینـی کـه در بالای سـر ما ِ و دخالتی قـرار گرفته انـد. چیـزی کـه بکـر اسـت، و در یک سـیر طبیعـی بـی رام از سـوی بشـر کـه خـود موجـودی غیـر طبیعـی و در ضدیت بـا طبیعت شـناخته میشـود موجودیـت یافته اسـت.