«ابر ابله» فضای یک دست و شفافی دارد و حوادث داستان ظریف و به هم پیوسته، کنار هم چیده شده است.
روایت قهرمان داستان آنقدر صمیمی و باورپذیر است که مخاطب تصور میکند دارد یک سرگذشتنامه میخواند تا یک رمان.
نویسنده با لحنی موجز و صمیمی به مسائل هستیشناسانه پرداخته و با نگاهی ساده به روایت مسائل پیچیدهای رفته که حرف زدن راجع به آن خود الفبای خاصی را میطلبد.
جهانی که نویسنده ترسیم کرده دچار چنان سکوتی است که در تمام نقاط داستان مشهود و قابل لمس است.
البته این سکوت تا انتهای داستان حاکم است یعنی تا آنجا که شخصیت داستان به امریکا سفر میکند. بعد از رفتن او به نیویورک فضای داستان رنگ و بوی دیگری گرفته و به گونهای شلوغ و بیبند و بار به چشم میآید.