- بخشی از کتاب:
مادربزرگ شهره او را "تانیا" صدا میزد. مادرش به او میگفت "عروسک" و پدرش او را "خرگوش من" مینامید. بچه که بودم فکر میکردم چه قدر وحشتناک است که آدم چهار تا اسم داشته باشد و وقتی دیگر ندیدمش، تا مدتها فکر میکردم کسی که او را صدا زده و او به دنبال آن صدا رفته و فکر میکردم به چه اسمی صداش زدهاند که رفته و دیگر نیامده.