درباره مشکلات اهل قلم، بخصوص نمایشنامهنویسان و اهل تئاتر بسیاری از گفتهها و نوشتهها «آب در هاون کوبیدن» است. من و بسیاری از منهای دیر سالِ آتشبهجان؛ در این جدال از جان مایه گذاشته و سرانجام، به این انجام رسیدهایم که «خانه از پایبست ویران است...».
اما در مقابل، من در این نود سال عمر هفتاد سالش را معلم بودهام و حرمت و قدرت کلمه و کلام را آموختهام و آموزش دادهام. در زمانه بیمار و آماده طوفان، کلمه و کلام اگر در خدمت سرگرمی، بزم، خوشباشی و بازیگری و بازیسازی باشد و هرچند زیبا- به لعنت ابلیس هم نمیارزد- کلام در زمینهی پیشگفته مدیون زمانه است؛ باید که حامل انرژیِ طوفانخیز باشد. زمانه زمانهی بیدردی و خوشباشی نیست. در چنین حال و هوایی کلمه مقدس است؛ شریف است و کارساز و نجاتبخش. حرمت قلم را پاس بداریم...
کلمه در دست هنرمند فرهیخته میتواند چنان دنیا و کاربردی داشته باشد که آن «آقایان محترم» نتوانند حتی خوابش را هم ببینند و این کاری است کارستان و در توان هنرمندِ راستین، کاری شدنی...