- بخشی از کتاب:
به گذرگاه کارن خوش آمدید. جایی که چای داغ است و کلوچهها تازه هستند و ارواح از میان آن عبور میکنند.
وقتی یک قاصد در مراسم خاکسپاری والاس پرایس ظاهر میشود، والاس شک میکند که شاید مُرده باشد؛ و وقتی هوگو، صاحب یک چایخانهی خاص به والاس میگوید که به او کمک میکند تا عبور کند، والاس مطمئن میشود که قطعاً مُرده است.
اما حتی هنگام مرگ او آماده نیست تا زندگیای که قبلاً داشته را رها کند، به همین خاطر وقتی به او اولتیماتوم میدهند که فقط هفت روز فرصت دارد تا عبور کند، سعی میکند یک عمر زندگی را در هفت روز باقی مانده جا دهد.