
یک روز پاییزی بود، قطرههای باران نمنمک بر روی جام پنجره فرود میآمدند دو مرد یکی دیلاق و لاغر و دیگری خپله و کوتاه قامت با لبخند و چهره مشکوکی به من نگاه میکردند کمی ترسیده بودم. پرستاری با صورت معصومانه و لباس سرمهای همچو یک ناجی دستی بر روی سرم کشید. امروز حالت چطوره؟ نه خوانندهی عزیز، داستان از اینجا شروع نمیشود باید به عقب برگردیم.
| فرمت محتوا | epub |
| حجم | 632.۶۰ کیلوبایت |
| تعداد صفحات | 128 صفحه |
| زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
| نویسنده | دانیال کاظمی زیرابی |
| ناشر | انتشارات اودیسه |
| زبان | فارسی |
| تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۰۵/۰۴ |
| مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
رمان خوب و جالبی بود، داستان جدیدی داشت شخصیت داستان بیشتر در انزوا و تنهایی سر میکنه، برای کسایی که دنبال کتاب حال خوب کن و آرامش بخش هستن اصلا پیشنهاد نمیکنم چون رمان فضای سرد و غمگینی داره.
شخصیت همایون خودش یجورایی نویسندس و افکاری که خودش روی کاغذ پیاده میکنه رو میخونیم و این برای من خیلی جالب بود
خوب بود من که خوشم اومد🙌🏻
خیلی راحت خوندم داستانش گیرایی خوبی داشت.