ساکن مرداب گوشه ای از اتفاقات جامعه را در قالب تراژدی در چهار صحنه بیان میکند.
وقایعی که هر کدام از ما هر روز آن را به شکلی از طریق رسانهها یا میبینیم یا می شنویم، اما اصلاً به آنها توجهی نمی کنیم و بعد از مدتی آن را به دست فراموشی می سپاریم.
حرف در این است که هیچ وقت این وقایع را ریشه یابی نکردهایم و در عمق آن اتفاق ها فرو نرفته ایم که ببینیم چه میشود که انسان به چنین جنون آنی میرسد.
حرف این اثر جنونی است که در لحظه به انسان ها دست میدهد.
آیا جنون ریشه در گذشته هر فرد دارد؟
آیا آن فرد در لحظه به جنون میرسد؟
همه شخصیتهای این اثر نمایشی از شخصیتهای حقیقی جامعه الگوبرداری شده.
این وقایع در قالب یک اثر نمایشی نگاشته شده تا خواننده با آن همزاد پنداری کند.
چه میشود که انسانها تا این حد ترسناک میشوند؟
چه میشود که انسانها ساکن مرداب میشوند؟