اخلاق مفهوم غریبی است؛ آنقدر هر گوشه و کنارش جای تعبیر و تفسیر دارد که هیچگاه نتیجهی سرراست و مشخصی نمیتوان از آن گرفت. فکر کنید چند بار «نسبی بودن اخلاق» دستمایهی گفتوگوهای هر کدام از ما بوده است بدون اینکه بتوانیم شخص روبهرویمان را موافق دیدگاهمان از اخلاق و چگونگی کاربست آن در مواردگوناگون بکنیم. و پرسشی که همواره وجود دارد این است که آیا اصلاً پاسخ صحیحی وجود دارد؟ در یکی از مسیرهایی که در بذر خرد انتخاب کردیم خواستیم نزدیک آدمها شویم؛ فارغ از ارتباط یا سنخیتی که با هم دارند یا ندارند - یا حتی ممکن است این همنشینی آن نزدیکی را به وجود بیاورد - سراغ آدمها رفتیم. فکر کردیم خوب است نقش بلندگویی را بازی کنیم که صدایشان را رساتر و گستردهتر برساند به گوشهایی که خواستار صداها و سخنها و دیدگاههای تازهاند. بنابراین مجموعهای را با عنوان «از گفتهها حکایت» شروع کردیم تا سخنرانیها و مقالهها و جستارهای این آدمها را جمعآوری کنیم. اسم این سخنرانی چه بود نخستین کتاب این مجموعه به شمار میآید که شامل سه گفتار از جردن بی. پیترسون است؛ چهرهای نهچندان کمحاشیه که در باب درونیترین موضوعات هستی و پیوندشان با زندگی روزمره مینویسد، سخنرانی میکند و به قول خودش «روش فکر کردنش» را با مخاطب در میان میگذارد.