«دیلیا اونز» در کتاب «جایی که خرچنگها آواز میخوانند»، با نثری روان و جذاب، سرگذشت دختری را روایت میکند که همراه با پدرش، در حاشیه یک مرداب در طبیعت بکر «کارولینا» زندگی میکند. زندگی «کیا کلارک» در گذر است. همه او را به اسم «دختر مرداب» میشناسند و او هم ارتباطات خاص خودش را دارد. با طبیعت محشور است و میتواند به راحتی با گیاهان و حیوانات ارتباط برقرار کند. روزی میرسد که دو تن از مردان شهر، شیفته زیبایی اصیل و شکوهمند او میشوند. او هم شوق دل باختن را در خودش احساس میکند و برای یک زندگی جدید آماده میشود. اما اتفاقاتی رخ میدهد و زندگی دختر مرداب را از مسیری که در ذهن خودش، ترسیم کرده بود، دور میکند. با پیدا شدن جسد مرد جوانی در حاشیه مرداب، همه نگاهها به سمت کیا کلارک، دختر مرداب بازمیگردد.... دیلیا اونز توانسته است به خوبی رنج تنهایی و طرد شدن را در کتاب «جایی که خرچنگها آواز میخوانند»، به تصویر بکشد.