آخرین چیزی که قبل از چیره شدن تاریکی بر مغز لیدیا به یادش می آمد توفان عجیب و در هم پیچنده ای بود که او را با خود می برد. آیا لیدیا از این طوفان جان سالم به در می برد؟ وقتی به ناحق به لیدیا تهمت دزدی می زنند به علفزار فرار می کند توفانی ناگهانی و عجیب لیدیای دوازده ساله را به آینده می برد. آینده ای که در آن کامپیوترها حرف اول را می زنند حاکم ظالمی بر شهر لیدیا حکمرانی می کند. و لیدیا که به سختی می کوشد به زمان خودش برگردد با مشکلی روبرو است.
بیشتر میخورد اسم کتاب بزارن شاید برای شما اتفاق بیوفتد چون انکار بر اساس فیلم سریال ماه رمضونی ایرانی باشه تا ی کتاب خارجی در کل سرگرم کننده بود برای گذروندن وقت خوبه