- بخشی از کتاب:
یه روز که داشتم برنامۀ سفر به آژانس آلمانیم رو مینوشتم و تو گوگلمپ برای مسیر شهرها جستو جو میکردم؛ این برنامه، اونقدر جذبم کرد که تصمیم گرفتم حتماً خودم این مسیر رو برم؛ یه مسیر متفاوت و ماجراجویانه که خودم نوشته بودمش.
با هواپیما به کرمان رفتم و از اونجا یه ماشین سوار و راهی بم شدم؛ هر بار که کرمان اومده بودم، نتونسته بودم بم رو ببینم؛ این بار اولین مقصد سفرم رو با این شهر شروع کردم.
«ارگ بم» بزرگترین بنای خشتی جهانه؛ نمیدونم میدونید یا شنیدین که از لحاظ عظمتوبزرگی با دیوار چین مقایسه میشه! نمیدونم دیوار چین رو دیدین یا نه، تو عکسها که از بالا نگاهش میکنی، عظمت عجیبی داره؛ وقتی داشتم روی دیوار راه میرفتم، همهش با خودم میگفتم: «واقعاً این همون جاییه که تو عکسها دیدم!»
چون فقط داری تو یه جاهای مشخص راه میری و بیشتر طبیعت اطراف مجذوبت میکنه تا عظمت خود دیوار، واقعاً زیباس! ولی وقتی تاریخچهش رو میشنوی که چطوری طی قرنها ساخته شده، شگفتزدهتر میشی!
وقتی رسیدم به ارگ و دیدم هنوز سرپاس خیلی خوشحال شدم بعد از زلزلۀ مهیب سال ۸۲ سربلند بیرون اومده و تمام قد ایستادهبود.
یه شکوهوجلال خاصی داره ارگ بم! نمیدونم شما هم این حس رو از دیدنش تجربه کردین یا نه؟ یه شهر با عظمت، روبهروی خودتون دارین که کلی داستان، حادثه و تاریخ رو پشت سر گذاشته تا به اینجا رسیده؛ داستان حملۀ آقامحمدخان قاجار رو شنیدین؟ قسمتی که به بم مربوطه، اینه که وقتی آقامحمدخان شیشصد اسیر رو کشت، سرهاشون را با سیصد اسیر به بم فرستاد، حاکم بم هم دستور بریدن سر اسیرها رو داد بعد با تمام این سرها، منارهای بنا کرد! قبلتر از همۀ اینها تو شاهنامه هم ازش یاد شده؛ اونجا که از دژی مستحکم روی کوهی نزدیک کجاران اشاره شده، بهعنوان اولین پایههای قلعه هم یاد شده.