- بخشی از کتاب:
همهی افراد چیزهایی دارند که میخواهند تغییرش بدهند؛ مسئولان فروش دوست دارند نظر مشتریانشان را عوض کنند و بازاریابها در تلاشاند تصمیمهای مربوط به خرید را تغییر دهند. کارمندان میخواهند نگرش رؤسایشان را عوض کنند و رهبران دوست دارند سازمانها را تغییر دهند. والدین در تلاشاند رفتار فرزندشان را عوض کنند. استارتاپها میخواهند صنایع را تغییر دهند. سازمانهای غیرانتفاعی میخواهند دنیا را دگرگون کنند. اما تغییر سخت است. ما دیگران را متقاعد میکنیم، گولشان میزنیم، تحتفشارشان میگذاریم اما بعد از تمام این کارها اغلب هیچچیز عوض نمیشود. اگر هم چیزی عوض شود، سرعت تغییرش بسیار کم است. داستان مسابقهی دوی لاکپشت و خرگوش را در نظر بگیرید؛ در آن داستان، تغییر نه لاکپشتی با حرکت مداوم اما آهسته است و نه خرگوشی با حرکت سریع اما ناپیوسته بلکه مثل یک تنبل است که زمان استراحت ناهارش فرا رسیده است. یعنی بسیار کُند است.