- دربارهی کتاب:
از آخرین دیدار پیتر و روباهش، پکس، یک سال می گذرد. روزگاری این دو جدانشدنی بودند، اما حالا زندگی شان فرسنگ ها از هم فاصله دارد. پکس و جفتش، بریسل، بچه دار شده اند و باید توی دنیایی خطرناک، از توله هایشان محافظت کنند. پیتر هم بعد از جنگ یتیم شده و با تنهایی و احساس گناه گلاویز است. اما زندگی به پکس آسان نمی گیرد و مجبور می شود دوباره به پسری رو بیاورد که او را ترک کرده است.
- خواندن کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مخاطب این کتاب علاقه مندان به رمان و ادبیات داستانی، کودک و نوجوان و... هستند.
- درباره نویسنده:
سارا پنی پکر، زاده ی ۹ دسامبر ۱۹۵۱، نویسنده ی آمریکایی کتاب های کودک و نوجوان است.پنی پکر در ایالت ماساچوست به دنیا آمد. او تا به حال حدود بیست کتاب کودک و نوجوان را به رشته ی تحریر درآورده که اغلب آن ها با اقبال مخاطبین مواجه شده اند. پنی پکر در طول دوران نویسندگی خود، موفق به کسب جوایز متعددی شده است. او به منظور صحبت دربارهی ادبیات و ترویج نویسندگی و مطالعه ی کتاب، سفرهای زیادی را در برنامه ی کاری خود قرار می دهد.
- جملاتی از کتاب:
این بار هم مثل همیشه، پسر دستش را بالا برد و سرباز اسباب بازی را به داخل جنگل پرتاب کرد. روباه، با این تصور که فقط برای بازی کردن به جنگل آمده اند، خیالش راحت شد، بنابراین بدون ترس و با سرعت داخل جنگل دوید و حتی پشت سرش را هم نگاه نکرد تا صاحبانش را ببیند. شاید اگر می دید که پسر از پدرش جدا شده و با ناراحتی صورت خود را میان دست هایش پوشانده، برمی گشت.
پیتر پس از فوت مادرش، با دقت و نگرانی حواسش به رفتارهای پدرش بود. اوایل، فقط سکوت می کرد، سکوتی ترسناک. اما کم کم رفتار پدرش پر از خشم شد، او همیشه با مشت های گره کرده راه می رفت. انگار منتظر بود کسی او را عصبانی کند. پیتر یاد گرفته بود کاری نکند که باعث عصبانیت پدر شود. یاد گرفته بود که سر راهش قرار نگیرد.