از متن کتاب:
«از آن زمان که پسربچهای بودم، همواره در نقطهای از نمایش مکبث بهت و حیرتی عجیب مرا فرامیگرفت: آن لحظه که درپیِ قتلِ دانکِن به در میکوبند تأثیری بر من میگذاشت که از توضیحش عاجز میماندم. تأثیر این لحظه چنین بود: پرتویی که این لحظه بر قتل میافکند مهابتی بس عمیق به آن میبخشید: بااینحال، با همهٔ تلاش و تقلایم برای فهم آن با استفاده از قوهٔ فاهمه، سالها نمیتوانستم دریابم که چرا باید چنین اثری داشته باشد.
همینجا لحظهای درنگ میکنم تا خواننده را پند دهم که مبادا به قوهٔ فاهمهاش، وقتی این قوه در تضاد با یکی دیگر از قوای ذهنش است، وقعی نهد. فاهمه، بهخودیخود، هرقدر هم مفید و ضروری، بیمایهترین قوه درمیان قوای ذهن بشر است و باید بیش از همه به آن بدگمان بود؛ بااینهمه، اکثر قریببهاتفاق آدمیان به چیزی اعتماد نمیورزند جز همین فاهمه، که چهبسا برای رتقوفتق امور زندگی روزانه کارساز باشد ولی برای مقاصد فلسفی نه. ازمیان هزاران مثال که میتوانم دربارهٔ این مسئله ذکر کنم فقط به یکی اکتفا میکنم. از هرکسیکسی که دانشش درخصوص ژرفنمایی بهنحوی نباشد که از پس این درخواست برآیدبخواهید تا به ابتداییترین شیوه سادهترین شکلی را که بر قواعد علم ژرفنمایی استوار است برایتان روی کاغذ رسم کند؛ بهعنوان مثال، ترسیم تصویر دو دیوارِ روبهروی هم، هردو با زاویهٔ قائمه، یا تصویر خانههای دو طرف یک خیابان از منظر کسی که سر خیابانی ایستاده و به آن سر دیگرش نگاه میکند. درهرصورت، آن شخص به هیچ رو نمیتواند به تصویری که از او خواستهاید حتی ذرهای نزدیک شود، مگر اینکه برحسب اتفاق در نقاشیها مشاهده کرده باشد که هنرمندان چطور چنین تصاویری خلق میکنند.»
خیلی عالی بود چه صدای دلنشین و زیبایی داشتین .و میخوام تمام کتاب صوتی هاتونو دانلود کنم چون واقعا به دل میشینه حتی اگه کسی علاقه به خوندن کتاب نداشته باشه با شنیدن صداتون علاقه پیدا میکنه
5
خوانش كتاب ايرادات زيادي داشت. گاهي غلط هايي فاحش. مثلا جايي به جاي آن كه بگويد "كُمِيتَش مي لنگيد" خوانده شد: "كَميتَش مي لنگيد".