پس از ارائه کتاب خودشناسی از مجموعه نوجوان و مهارتهای زندگی اکنون کتاب دوم این مجموعه را با ارائه مباحثی در زمینه تقویت مهارتهای فردی و ذهنی با عنوان خودسازی، آغاز میکنیم.
در ابتدا به توضیح مفهوم مهارتهای زندگی میپردازیم و با ارائه مطالب مربوط به نقش عقیده در زندگی انسان وارد مباحث خودسازی میشویم، اشاره به نقش تحصیل در زندگی و مهارت شاگردی کردن، مهارت اندیشیدن و راههای پرورش اندیشه و مهارت مطالعه کردن مباحثی است که در این کتاب به آن اشاره خواهیم کرد.
روانشناسی علمی است که رفتارها و خصوصیات روانی انسان را مطالعه میکند، به کمک علم روانشناسی، نه تنها میتوانیم ویژگیهای رفتاری و روانی خود را بهتر بشناسیم، بلکه میتوانیم روشهای مناسب برای رعایت بهداشت روانی و چگونگی سالم زیستن را بیابیم. تعلیم و تربیت نیز با کمک گرفتن از روانشناسی و فلسفه، راه رسیدن به یک زندگی انسانی و شکوفا را در اختیارمان قرار میدهد.
هدف همه انسانها در زندگی رسیدن به سعادت و خوشبختی حقیقی است. در این میان مرحله نوجوانی و جوانی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. انسان اولین گامهای هوشیارانه زندگی خویش را در نوجوانی بر میدارد. از این رو باید تلاش کند تا از طریق شناخت صحیح از خود و جهان، این قدمها را درست تر و محکمتر بردارد. نوجوانی و جوانی آغاز راه یک زندگی است که بر انتخاب و اختیار استوار است. قبل از دوره نوجوانی، هنگام کودکی شیوه زندگی به تمام معنی بر انسان تحمیل میشود. هیچ انسانی نتوانسته است شیوه زندگی دوره کودکی خود را، خود انتخاب کند. هر کودکی در هرمحیطی که متولد میشود، این محیط است که به او میگوید تو باید آنگونه که من میگویم زندگی کنی! و کودک نیز بدون مقاومت زیاد آن را میپذیرد. ولی بعد از این دوره «هوشیاری» او به حدی میرسد که میتواند دست به انتخاب بزند و راه زندگی خود را همان گونه که هست و یا بهتر از آن و یا خدای ناخواسته بدتر از آنچه هست، ادامه دهد. از این دوره به بعد دیگران، انسان را به عنوان یک موجود صاحب «اختیار» میشناسد. هر چند که نوجوانی دنباله کودکی است، اما اضافه شدن دو عنصر بسیار مهم «هوشیاری» و «اختیار»، آن را به شکل معنا داری از کودکی جدا میکند.
در صورتی که انسان در مراحل نوجوانی و جوانی سعی میکند اخلاق و عادت ها را در خود ایجاد کند و شخصیت خود را به نحو مطلوب بسازد، میتواند گامهای بعدی زندگی را بهتر و سریعتر بردارد. نوجوان و جوانی که شیوه مطالعه درست را میشناسد و خود را به مطالعه کردن منظم عادت میدهد، با سرعت زیاد میتواند خود را به مراتب عالی علمی برساند. انجام چنین کاری در سنین سی یا چهل سالگی به دشواری امکانپذیر است.
در این مجموعه، سعی خواهیم کرد مسائل اساسی را، آنگونه که در زندگی مورد نیاز ماست، با کمک گرفتن از دانشهای روانشناسی و تعلیم و تربیت مورد بررسی قرار دهیم. روش کار نیز مبتنی بر «تجزیه و تحلیل» و «نقادی» است. یعنی از یک سو هر یک از مسائل را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و از سوی دیگر آن را مورد انتقاد قرار میدهیم، تا از این طریق بتوانیم ذهن خود را برای بررسی عمیقتر هر یک از این مسائل آماده کنیم. در صورتی که شما خواننده این مطالب هستید و میخواهید ما را در این مباحث همراهی کنید، بهتر است شما نیز با همین روش این مطالب را مطالعه کنید. یعنی به سادگی مطالبی را که در این نوشتهها آمده است نپذیرید. یعنی با تعیین کردن نقاط ضعف و قوت هر مبحث، درباره آن بیاندیشید. و در صورتی که به مطالب تازهای دست یافتید، حتماً ما را نیز مطلع کنید.
ما در زندگی با مسائل و مشکلات و امور مختلفی روبرو هستیم، باید در مورد هر یک از آنها به خوبی بیاندیشیم و تصمیمگیری کنیم. برای مثال آیا تا کنون در مورد ادامه تحصیل خودتان اندیشیدهاید؟ آیا راجع به این موضوع که چند سال درس بخوانید و یا اینکه تا چه سطحی از تحصیلات دانشگاهی برسید فکر کردهاید؟ آیا در مورد رشتهای که باید انتخاب کنید تصمیم گرفتهاید؟ چنانکه ملاحظه میکنید شما در مورد مسأله «تحصیل» احتیاج دارید به خوبی مسائل را بررسی کرده و راه خود را انتخاب کنید، نمیتوان همه چیز را به شانس و آنچه که پیش میآید محول کرد. بلکه خودتان نیز باید فعال باشید، فکر کنید، مشورت کنید، مطالعه کنید، تصمیمگیری کنید و سرانجام به تصمیم خود عمل کنید. مسائلی از این قبیل در زندگی بسیار است. برای مثال در مورد شغلی که در آینده میخواهید انتخاب کنید، آیا اندیشیدهاید؟
در مورد ازدواج چطور؟ در زمینه «روابط اجتماعی» خودتان با دیگران آیا یک طرح مشخص در ذهنتان دارید؟ آیا تا کنون در مورد «سیاست» اندیشیدهاید و وظیفه خودتان را در مقابل آن برای خودتان مشخص کردهاید؟ تمامی این سؤالها و سؤالهای دیگری از این نوع، نشان میدهد که ما احتیاج داریم مسائل بسیاری را در مورد خود و جوانب مختلف زندگیمان بدانیم. کسانی که با اندیشه دقیق و راهنمایی سایرین و نیز انجام مطالعه توانستهاند خط مشی نسبتاً روشنی را در دوره نوجوانی و جوانی برای زندگی آتی خود مشخص کنند، از زندگی سالمتر و بهتری برخوردار هستند. و بالعکس کسانی که برای راه زندگی خود فکر نکرده و طرحی را برای آینده خود مشخص نکردهاند و در هر مرحله از عمر منتظر میمانند تا ببینند چه چیزی پیش میآید و چه واقعهای مسیر زندگی آنان را تغییر میدهد، اکثراً از زندگی خود بهره کافی نبرده و نتوانستهاند زندگی ثمر بخشی داشته باشند.