کتاب اشتباه میکردم مجموعه داستانهایی واقعی است که در کلینیک مشاوره و یا در جلسات آموزش اولیا بیانشده است؛ هر داستان اشاره به یک مشکل رفتاری در خانواده و بین اعضای آن در نقشهای مختلف دارد؛ پدری که فکر میکند همه مثل او باید زندگی کنند، مادری که خود را مراقبی بیبدیل برای فرزند خود میداند، جاریی که حسادتهایش به خانواده شوهر باعث معلولیت شوهر میشود و… روایت داستانهای این کتاب به ما این هشدار را میدهد که مراقب باشیم فکر نکنیم که درست عمل میکنیم، گاهی تصوری که ما از رفتارمان داریم و فکرش را هم نمیکنیم که داریم اشتباه میکنیم سرنوشت خانواده و عزیزانمان را به آنچه نمیخواهیم میکشاند.