در این رمان نویسنده بر آن است مسائل اجتماعی و شخصی زنان را بازنماید.داستان ماجرای دختری است به نام ((کیت)) او به همراه دوستش ((کلایو)) زیر نظر خواهر ((مادلین)) به تحصیل میپردازد.کیت در کنار پدر و مادر و برادرش ((امت)) زندگی راحتی میگذراند تا این که یک روز مادر او ((هلن هیلی)) با فرار از خانه آرامش را از آنان سلب میکند. پدر کیت ((مارتین مک ماهون)) تصور میکند که همسرش در دریاچه غرق شده است.اهالی شهر با یافتن جسدی در رودخانه، مطمئن میشوند که هلن مرده است.اما بر خلاف تصور آنان، هلن در جوانی دلباخته مردی به نام ((لوئیس)) بوده اینک به خانه او رفته تا با او زندگی جدیدی آغاز کند. از سوی دیگر، تصمیم میگیرد با نام مستعار ((لناگری)) با دخترش در تماس باشد.او در نامههایش خود را دوست مادر کیت معرفی میکند.پس از مدتی کیت تصمیم میگیرد به لندن و نزد ((لنا)) برود، ولی او پس از ملاقات با ((لنا)) متوجه میشود که ((لنا)) کسی جز مادرش نیست.پس از آن، ماجراهایی روی میدهد که داستان براساس آن استوار است.