نگین تک دختر خانواده میباشد که در کنار پدربزرگ و مادربزرگش بزرگ شده و در۱۴ سالگی و بعد از فوت آنها مجبور به ترک وطن و زندگی در کنار پدر و برادر ناتنیاش در ترکیه، میشود. در اولین حضور رسمیاش کنار خانوادهی جدیدش با شخصی ملاقات میکند که از دشمنان دیرینهی پدر و برادرش میباشد و او از هر گونه ارتباط با این شخص منع میشود... چندین سال میگذرد، اکنون نگین به ایران بازگشته و دختری دانشجو و سرزنده میباشد که دل در گرو استادش دارد، زندگی بر وفق مرادش است تا اینکه سرنوشت بار دیگر او و آن دشمن دیرینه را مقابل هم قرار میدهد... تعلیق داستان از همان سطرهای اولیه کتاب بالا و خواننده را همراه خود میکشاند. شخصیتسازیها، فضاسازیها خوب و قابل باور میباشد. روند کتاب خطی و ژانر آن عاشقانه اجتماعی میباشد و راوی داستان دانای کل میباشد.
خیلی طولانی بود. بیش از حد کش امده بود. شخصیت سیاه نیمه اول داستان ناگهان سفید مطلق شد که باورپذیری کمی داشت. ماجراهای اغراق امیز ادم ربایی و عشق های افلاطونی بی دلیل هم حوصله سر می برد.
5
بسیار رمان عالی و زیبایی هست و من خیلی باهاش همزادپنداری کردم