کُرا: نمیدونم، همیشه اون زمان حس می کردم سه تامون یه جورایی...
آنا: آهان.
کُرا:... هماهنگ بودیم.
آنا: اونم تو بیشتر از یه مورد.
کُرا: آره، ولی... با درسته. ولی می دونی می خوام چی بگم؟ حرفامون خیلی...
آنا: خیلی چی؟
کُرا:... خیلی صمیمی بودن...
آنا: اوهوم.
کُرا: کلی شور و شوق توشون بود. همه مون...
آنا: خب جوون بودیم دیگه.
کُرا: می دونم، ولی...
آنا: جوون و ساده بودیم.
کُرا:... ولی من دوسش داشتم. واقعا دوسش داشتم. منظورم شباییه که نمی خواستم تموم بشن.
بخشی از نمایشنامه