من و تری برای معاینۀ بچههایمان همیشه با هم دکتر میرفتیم، و این بار «اِلا»، خواهر بزرگ ایزابل را هم که حدود سه سالش بود، با خودمان بردیم. پرستارِ مطبِ دکتر «آرماند گونزالس» دمای بدن و وزن و قد و دور سر ایزابل را اندازه گرفت؛ الا خوشحال بود که این بلا سر خودش نمیآید. دکتر جی. (ما دکتر گونزالس را این طور صدا میکردیم) به صدای تنفس ایزابل گوش کرد و چشم و گوشش را معاینه کرد. بر روی صفحۀ نمایشگر کامپیوترش نمودار رشد ایزابل را نشانمان داد: قدش در حدی بود که انتظار میرفت؛ ولی وزنش کمی پایین بود. همه چیز خوب به نظر میرسید، به جز اندازۀ دور سرش که نسبت به آخرین باری که دکتر آن را اندازه گرفته بود، دو درجه از حد عادی بالاتر بود. دکتر جی. گفت نگران است. گفت تمایلی ندارد برای ایزابل ام.آر.آی بنویسد، ولی برای روز بعد سونوگرافی برایش نوشت.