میخاییل آفاناسییویچ بولگاکوف (۱۹۴۰ـ۱۸۹۱)، از مشهورترین و پرخوانندهترین نویسندگان سده بیستم روسیه، که آثار منثورش، ازجمله مرشد و مارگاریتا، دل سگ، گارد سفید و تخممرغهای شوم، شهرت جهانی دارند، در عالم تئاتر و نمایش نیز صاحبنظر بود و آثار ارزشمندی در این قلمرو پدید آورد. در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰، هنگامی که رمانها و داستانهای بولگاکوف به علت مغایرت با ایدئولوژی حکومت شوروی امکان چاپ نداشتند، تئاتر به تنها وسیله گذران زندگی او تبدیل شد. البته حتی بیشتر نمایشنامههایی که خود بولگاکوف مینوشت (مانند روزگار خانواده توربین، فرار، آپارتمان زویا، ایوان واسیلیویچ) نیز به طور موقت یا دائم با ممنوعیت اجرا روبهرو میشدند و نویسنده ناچار بود به موضوعات «بیخطر»ی مانند تهیه نسخه نمایشی آثار کلاسیک روسیه و جهان و آماده کردن آنها برای اجرا در تئاتر روی بیاورد. از این گروه آفریدههای بولگاکوف میتوان به نمایشنامههای دون کیشوت (بر اساس رمان سروانتس) و نفوس مرده (براساس رمان گوگول) و همچنین فیلمنامههای بازرس (براساس نمایشنامه گوگول) و ماجراهای چیچیکوف (باز بر پایه رمان نفوس مرده) اشاره کرد.
شیوهای که بولگاکوف در بازآفرینی یک اثر کلاسیک برای اجرا در تئاتر به کار گرفت شایان توجه است. در تمام متن نمایشنامه تقریبا هیچ واژهای از خود بولگاکوف مشاهده نمیشود. بسیاری از دیالوگهای نمایش کلمه به کلمه از متن رمان گوگول گرفته شدهاند، ولی ترتیب وقوع حوادث در بسیاری از موارد به هم خورده است؛ برای مثال گفتوگوی چیچیکوف با دبیر هیئت امنا که ایده خرید نفوس مرده را به سر او میاندازد و گوگول آن را در اواخر بخش اول رمان (فصل یازدهم) گنجانده بود، در نمایشنامه بولگاکوف در پیشدرآمد آمده است. حضور سروان کاپِیکین بر روی صحنه و مرگ دادستان در اثر مشاهده او نیز از جمله دیگر تغییراتی است که بولگاکوف در رویدادهای نفوس مرده اعمال کرده است. ولی مهمترین تغییر شاید اضافه کردن شخصیتی به نام «شخصیت اول» به نمایش باشد که تجسمی است از نویسنده اصلی اثر، نیکالای گوگول. این شخصیت گاه توضیحاتی را به تماشاچیان ارائه میدهد و گاه قطعههایی از رمان را که کیفیت نمایشی چندانی ندارند، ولی رمان بدون آنها ناقص خواهد بود، برای تماشاچیان قرائت میکند. گفتار این شخصیت، غیراز متن نفوس مرده، از آثار دیگری مانند رم، بلوار نفسکی، نامههای گوگول و خاطرات معاصرانش درباره او گرفته شده است. وجود این شخصیت، که گویی در رم در حال نگارش رمان است و در سراسر نمایش قهرمانان را همراهی میکند و در کنش دراماتیک شرکت میجوید، نمایشنامه بولگاکوف را به اثری تقریبا مستقل از رمان اصلی تبدیل میکند، هرچند در نخستین اجراهای این نمایش، استانیسلافسکی پس از کشمکش فراوان با بولگاکوف ترجیح داد نقش «شخصیت اول» را به طورکامل از نمایش حذف کند، ولی دقیقا همین مسئله بود که مخالفت برخی از منتقدان را برانگیخت (از مشهورترین این منتقدان میتوان به آندری بیلی، شاعر بزرگ سمبولیست و از متخصصان آثار گوگول اشاره کرد که سخت از اجرای این نمایش انتقاد کرد).