ارنست همینگوی را همه با رمان «پیرمرد و دریا» یا «وداع با اسلحه» به خاطر میآورند اما او خالق داستانهای کوتاه زیادیست که هر کدام به نوعی به ما تلنگر میزنند. او در «گربه زیر باران»، در سبک داستاننویسی مدرن، گوشهای از یک زندگی زناشویی را به تصویر کشیده است که به سادگی شروع میشود، به سادگی ادامه مییابد و به سادگی تمام میشود اما وقتی به خط آخر میرسد، به واسطه یک سوال، چیزی درون مخاطب عوض میشود: چه کسی برای آن زندگی لایقتر است؟ «گربه زیر باران» یک داستان از مجموعه داستان کوتاه «روایت آواهای سوپرانو» است که با صدای نفیسه بیهمتا روایت شده است. داستان «گربه در باران» درباره یک زن و شوهر است که در هتلی در کشور ایتالیا مستقر شدهاند. مرد مشغول کتاب خواندن است و زن، به انگیزه نجات دادن یک گربه از باران از اتاق بیرون میرود، اما بیرون از اتاق، جهان را بسیار زیباتر از فضای درون اتاق درمییابد، جهانی که طی زندگی با این مرد اهل مطالعه، از زن دریغ شده بود. - در بخشی از این داستان میشنویم: «همانطور که جلوی ورودی در ایستاده بود، چتری پشت سرش باز شد. همان خدمتکاری بود که آنها را تا اتاقشان همراهی کرده بود. زن خدمتکار لبخندی زد و به ایتالیایی گفت: «نباید خیس بشین». حتما صاحب هتل او را فرستاده بود. به همراه خدمتکار که چتر را بالای سرش نگه داشته بود، در مسیر شنی پیش رفت تا به زیر پنجره اتاقشان رسید. میز همانجا بود، رنگ سبزش زیر بارش باران روشنتر شده بود ولی گربه رفته بود. زن ناگهان دلسرد شد. خدمتکار نگاهی به او انداخت. به ایتالیایی گفت: «چیزی گم کردید خانم؟» زن آمریکایی گفت: «اینجا یه گربه بود» خدمتکار خندید و گفت: «یه گربه؟ یه گربه زیر بارون؟» زن آمریکایی گفت: «آره، زیر میز بود» و ادامه داد: «آه، خیلی دلم میخواست مال من باشه. دلم یه بچه گربه میخواست.» آنچه همینگوی میکوشد به واسطه این داستان کوتاه به ما بگوید، چیزیست که در عین سادگی بسیار بااهمیت است. وقتی در سفر هستیم، رفتار درست چیست؟ آیا باید در اتاقمان در هتل بمانیم و کتاب بخوانیم، یعنی همان کاری که در خانه خودمان هم انجام میدادیم یا اینکه به اتفاق همسرمان از این روز بارانی در کشور میزبان، لذت ببریم؟ آیا همین ساعتهای خیلی کوتاه نیست که از یک سفر و یا شاید یک عمر زندگی مشترک، خاطرهای به یادماندنی یا عذابآور میسازد؟ زنان، این نیمی از جمعیت جهان، که بسته به اینکه فرهنگ زمانه در چه اوضاعی به سر ببرد، احساس خوشبختیشان کم یا زیاد میشود، هر یک داستانهایی ناگفته در دل دارند که اگر عیان شود، چه خندهها و گریهها و فریادها و آوازها که شنیده نخواهد شد؛ نوین کتاب در قالب مجموعهای به نام «روایت آواهای سوپرانو» صدای لطیف و گاه حزنانگیز و گاه سرخوشانه جمعی از زنان تاریخ ایران و جهان را منتشر کرده است که داستان پیش رو، یکی از آنهاست. داستان «گربه در باران» یکی دیگر از داستانهای مجموعه «روایت آواهای سوپرانو» است که هر یک به شکلی به موضوع زنان میپردازند و دبیری این مجموعه بر عهده حسین مسعودی آشتیانی است.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 10.۱۱ مگابایت |
مدت زمان | ۱۰:۴۷ |
نویسنده | ارنست همینگوی |
مترجم | سپیده جعفرزاده |
راوی | نفیسه بی همتا |
ناشر | نوین کتاب |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۱/۱۲/۲۸ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
خب خیلی زیبا بود.من فکر میکردم آقای هیگوی فقط ۱ اثر داشته چون ایشون نسخهی پیر مرد و دریا رو۲۴۸بار باز نویسی کرده تا به نسخه مطلوبش رسیده
من کتاب صوتی دوست ندارم ولی از بخشی که نوشته میشه فهمید کتاب گیرایی هست
زنانه ای شنیدنی از همینگوی