یک خواهر و برادر نوجوان، ناگهان به گذشتهای خیلی دور در دل جنگلی تاریک پرتاب میشوند. اما این فقط یک اتفاق نیست، بلکه سفر آنها به گذشته برای انجام یک مأموریت مهم است؛ آنها مأموریت دارند که به جنگ با آدمهای بد بروند و به اجداد خود کمک کنند. در این راه هم باید خطرها و ماجراهای عجیبی را از سر بگذرانند... راث نیکولز، نویسندهی رمان قدم زدن بیرون از جهان، دربارهی کتاب خود گفته است: خمیرمایه و فکر و روح اصلی این رُمان، حس سرگشتگی و غربت و ناراضی بودن از اوضاع موجود، و یک جور میل و کشش به فرار و امید به نجات و رهایی بود، و رسیدن به دنیایی بیرون از این و سوای این جهان.