ما زمانی میتوانیم به شناخت دموکراسی نائل شویم که نقاط قوت و ضعف آن را شناخته باشیم. بزرگترین نقطه قوت آن، کنترل رهبران است. دموکراسی میتواند جلو رهبرانی را که قصد حذف اقتصاد بازار یا در بدترین حالت، سلب مالکیت اموال مردم، به بردگی کشاندن انسانها و تحمیل یک جنگ را دارند بگیرد. رهبران انواع دولتها میتوانند یک نظام اقتصادی بازار ایجاد کنند. این کار فقط نیاز به ایجاد نظام مالکیت خصوصی دارد تا به افراد امکان دهد برای ایجاد هر آنچه ثروت تلقی میشود به یکدیگر انگیزه بدهند. با این حال، بدون دموکراسی کاملِ مبتنی بر قانون اساسی، ثروت مردم در خطر مصادره یا استهلاک حاصل از تغییرات هوسبازانه در سیاستهای دولت خواهد بود. در حالت افراطی، در دولت استبدادی، حاکم مستبدی که بر یک اقتصاد بازار موفق حکمرانی میکند میتواند نیروهای مسلحی برای مصادره ثروت و کشتن معترضان سازماندهی کند. به احتمال زیاد، مستبدی که قدرت درک نیروهای مولد بازار و محدودیت برنامهریزی مرکزی را ندارد، در نهایت قدرت را از دست میدهد. او از طریق قوانین نسنجیده، گسترش فساد یا ماجراجوییهای نظامی و اقتصادی بیپروا، حقوق مالکیت را مسدود میکند؛ در نتیجه، انگیزههای تولید را که در نهایت به نفع دیگران است، از بین خواهد برد.