اندیشمندان و فلاسفه درباره مدرنیته سخنها گفته اند، برخی آن را انتقاد مداوم از سنت، نوخواهی و امروزگی و تازه شدن و خود نفی کردن دانستهاند و گروهی آن را سامانه بخردانه جامعه و گونه ای گسست تام از باورهای فرجام شناسانه تلقی کرده اند. مولف این کتاب میکوشد نشان دهد که مدرنیته گرچه تلاش برای کنار گذاشتن هرچه کهنه و نابخرادنه است، اما به گونه ای با سنت در ارتباط است. شاید بتوان گفت اندیشیدن درباره مدرنیته از گذر اندیشیدن درباره سنت بوده است یا به گفته یکی از اندیشمندان عرب «مدرنیته از گذر اندیشیدن درباره سنت، به خود اندیشیده است».