پیرمرد ریزنقشی با کراوات قرمز و مرد جوان قدبلندی با پیراهنِ یقهپهن میزها و صندلیهای کلاس را یکییکی وارونه میکنند. آیا دنبال چیزی میگردند؟ پیرمرد ناگهان دست از کار میکشد و با لحنِ تندی میگوید: «آقای ویتگنشتاین، بیا تمامش کنیم و لطفاً به من نگاه کن! تو دورههای منطق و ریاضیات مرا گذراندهای و فهمیدهام که نوشتههایت تاکنون نشان از بلوغی خاص دارد، اما حالا با این کارِ بچگانه وقتمان را تلف میکنی. در این اتاق هیچ کرگدنی وجود ندارد، بدیهیات را بپذیر.» «پروفسور راسل، شوخی نمیکنم. چهطور میتوانیم بگوییم چیزی وجود ندارد و مطمئن باشیم حرفی که میزنیم درست است؟ میتوانم بگویم: "یک پروفسور بزرگ در این اتاق است." این حرف، صرفنظر از اندازهی شما، بیتردید حرف درستی است، جسارتم را ببخشید... اما وقتی میگویم: "اینجا هیچ شبح، گنج یا کرگدنی وجود ندارد." در واقع واقعاً نمیدانم: فقط مسئله این است که من هیچکدام را نمیبینم!» «ویتگنشتاین، مرا دیوانه میکنی... دیگر وانمود نکن دنبال یک جانور شاخدار میگردی، آن هم درست وسط دانشگاه کمبریج، وگرنه میفرستمت بروی به ولایتت، اتریش. برو و تا هفتهی آینده برنگرد، تا آن زمان سعی کن کمی هوای تازه بخوری.» -قسمتی از متن کتاب-
فرمت محتوا | epub |
حجم | 8.۳۴ مگابایت |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
نویسنده | رانسواز آرمانگو |
مترجم | شیرین کریمی |
ناشر | کتاب چ |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۱/۱۲/۱۵ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
قیمت چاپی | 55,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |