در کتاب کوچک استراترن، نویسنده میکوشد در عین نشان دادن و تأیید و تصدیق نقش هایدگر بهعنوان فیلسوفی اثرگذار، به جنبه دیگری از زندگی و اندیشه او بپردازد و ردی را پی گیرد که دلیل دلبستگی او به جنبش ناسیونال سوسیالیسم و همکاریاش با هیتلر و تأیید سیاستهای غیرانسانی و جنگطلبانه هیتلر است که نتیجه آن کشتار خونبار دهها میلیون انسان بیگناه و انهدام بخشی از دستاوردهای بشری و تخریب و نابودی تمدن اروپایی بود که تأثیر آن برای سالیان دراز در سرتاسر جهان احساس میشد. اندیشمندان واقعنگر و مستقل که از وابستگیهای سیاسی رها و تلاش در فهم مسائل دارند و شیفته هر سخن پرطمطراقِ فاضلانه!ای نمیشوند، حرکت و تمایل سیاسی هایدگر و همکاری وی با حزب نازی و عضویت خودخواسته او در آن تشکیلات جهنمی را نه از سرِ «حماقت» که اندیشه و تمایل سخیف نژادپرستانه او میدانند و آن تصور مبنی بر «برتری نژاد آلمانی» و افتخار و «اصالت» این مردم که به دست فراموشی سپرده شده و باید دوباره به آن بازگشت.