خطوط نقاشی خواهرم را با انگشت دنبال میکنم. طرح ریه است، اما مثل دریایی از گل. گلبرگهای صورتی کمرنگ، سفید خالص و آبی که از هر لبهی دو قلوهای بیضی شکل بیرون زدهاند، به قدری منحصر به فرد و با طراوتاند که گمان میکنی تا ابد شکوفا خواهند ماند. بعضی از گلها هنوز شکوفا نشدهاند. انگشتم را روی یکی از غنچههای کوچک میگذارم. زیر فشار انگشتم وعدهی زندگیای را که به آن دادهاند، حس میکنم. هر آن ممکن است گلبرگ تازه سر بزند. آنها را دوست دارم.
همیشه دوست دارم بدانم، داشتن ریههای سالم چه حسی دارد؟ حس زندگی و زنده بودن را میخواهم درک کنم. نفس عمیقی میکشم. جدال هوا را در درون و بیرون بدنم حس میکنم. آهسته انگشتانم را روی ستارگانی که اَبی(Abi) در پس زمینهی نقاشیاش کشیده، حرکت میدهم. روی آخرین گلبرگ دست میکشم. درخشش تکتک ستارهها را برای ترسیم ابدیت کشیده است.