
هادی(پسر بچه ای حدود هشت،نه ساله) جلو و نزدیک تلویزیونی که روی آن مجسمه ی طاووسی با پرهای درخشان قرار دارد،دراز کشیده با دقت در حالی که پاهایش را تکان می دهد به برنامه کودک که بخش « نقاشی نقاشی» را پخش می کند نگاه می کند. ماژیک ها،دفتر ها،کتاب و کیفش روی قالی پخش شده اند.قوری و کتری زیرآن، روی بخاری غلغل می زنند . مادر(جوان و حامله)در اطاق دیگر مشغول اتو کردن لباس هاست. مجری برنامه : خب...بچه های عزیز،امروز برنامه های ما تمام شد، به امید داشتن روز های خوب برای شما. هادی ناراحت و دلخور سرش را پایین می اندازد، پاهایش دیگر تکان نمی خورد مادر از اطاق دیگر درحالی که پیراهن سفید را اطو می کشد، رو به هادی می پرسد: : نشون نداد؟؟!...
| فرمت محتوا | epub |
| حجم | 336.۳۷ کیلوبایت |
| تعداد صفحات | 40 صفحه |
| زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
| نویسنده | پدرام حکیم زاده |
| ناشر | شهر پدرام |
| زبان | فارسی |
| تاریخ انتشار | ۱۴۰۱/۱۲/۰۸ |
| قیمت ارزی | 2 دلار |
| مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |