در کمال خونسردی یکی از شاهکارهای نا داستان خلاق همه اعصار است. نوشتن این کتاب ترومن کاپوتی (۱۹۸۴-۱۹۲۴) را چنان از انرژی تهی کرد که در عمل بیست سال آخر زندگیاش را صرف مبارزه با خستگی نوشتنش کرد و، در نهایت در اوان شصت سالگی، بر اثر مشکلات حاد کبدی از دنیا رفت و آرامش یافت... ماجرا از خبر کشتار خانواده چهار نفره در سال ۱۹۵۹ آغاز شد، خبری کوتاه که کاپوتی را بر آن داشت تا مانند کارآگاهی کلاسیک پی همه سرنخهایی برود که پیرامون این جنایت فجیع وجود داشت. پس از دستگیری قاتلین، او ماههای بسیاری را با آنها حرف زد. با هر آدمی که چیزی دیده بود، با هر شاهدی، و شش سال بعد یعنی در ۱۹۶۶، کتاب انتشار یافت و پرچم دار جریانی شد که امروزه "ناداستان خلاق" مینامندش، کتابی که آن را طنین صدای تبر راسکولینکف دانستهاند در ذهن غول ادبیات آمریکا، صدای تبری که او را به کانزاس خونین کشاند تا کشف کند چرا این انسانها میبایست سلاخی میشدهاند و چرا این دو جوان میل به ریختن خون داشتهاند. در کمال خونسردی تاریخ مستند نگاری خلاق را به بعد و قبل از خود تقسیم کردهاست.