آگاتا کریستی، زادۀ ۱۸۹۰ و درگذشتۀ ۱۹۷۶، نویسندۀ انگلیسی داستانهای جنایی و ادبیات کارآگاهی بود. کریستی، اولین نویسندهای است که کتابهایش بیشترین ترجمه را به زبانهای مختلف دنیا داشته است.او با نام مستعار مِری وستماکوت داستانهای عاشقانه و رمانتیک نیز نوشته است، ولی شهرت اصلیاش به خاطر ۶۶ رمان جنایی اوست. داستانهای آگاتا کریستی، به خصوص آن دسته که دربارهٔ ماجراهای کارآگاه هرکول پوآرو یا خانم مارپل هستند، نهتنها لقب «ملکه جنایت» را برای او به ارمغان آوردند بلکه وی را بهعنوان یکی از مهمترین و مبتکرترین نویسندگانی که در راه توسعه و تکامل داستانهای جنایی کوشیدهاند نیز معرفی و مطرح کردند.
- از متن کتاب-
در قطار نشسته بودم و چشمانداز بیروح و کسلکننده اِسِکس را تماشا میکردم. ناگهان اندوهی عمیق همه وجودم را فراگرفت. با خودم گفتم که وقتی انسان در وضعیتی قرار میگیرد که قبلاً هم آن را تجربه کرده است، همان احساسی در او ایجاد میشود که در گذشته دستخوش آن بوده است؛ گویی آن وضعیت و آن احساس با رشتهای ناگسستنی به هم گره خوردهاند. آیا کسی هست که با چنین حالتی مواجه نشده باشد؟