آراد و نهال طبق قرارومدار دو خانواده، بناست ازدواج کنند. همهچیز برای یک زندگی بیدغدغه مهیاست تا اینکه آراد با پشت پا زدن به همه چیز، سیارهی کوچک زندگیشان را از مدار خارج میکند. آراد عشق را با ازدواج با دیگری جستوجو میکند و نمیداند به آتش کشیدن عواطف نهال، اورا خاکستر نشین خواهد کرد. نمیداند که دلشکستن تاوان دارد ونمیداند که خود نیز طعم تلخ از دست دادن را خواهد چشید. دلشکستن زخم میزند وعشق میتواند مرهم باشد؛ نهال دیوانه وار عاشق است و آراد به مرهم نیاز دارد اما هیچکدام نمیدانند که دست سرنوشت چه بازیها که نخواهد داشت.