سعید صدیق برای اهل شعر و مُداقه و نقد، بینیاز از معرفی است. شاعری باریکبین با شعرهایی منحصر به خود که «نوعی دیگر از متن» را پیشِ روی مخاطبش قرار میدهد. او ستایشگر «خردِ انتقادی» است، برای «روشنفکر بودن» ارزش قائل است، با جهان «فلسفه و اسطوره» آشناست و «مسئلۀ شعر» برای او پرسشی پررنگ است.
صدیق هرچند پس از چاپ نخستین آثارش و موفقیتهایی که برای او در پی داشت، با شوری دوچندان به سرودن و نوشتن پرداخت، اما اندکی بعد و در پیِ برخی حوادث سیاسی و اجتماعی، گویی دیگر سرِ آشتی با زندگی را نداشت. روحِ بیتاب و ذهنِ آگاه او، آنچه را پیرامون خود میدید، برنمیتابید و تابِ این همه افول فرهنگی و چیرگی و سیطرۀ سیاست بر تمام زوایای زندگی روزمره را نداشت. هرچند در تمام این سالیان و تا ۲۵ دیماه ۱۳۹۴، همچنان نوشت و سرود، اما تن به انتشار آنها نداد و به کنجِ تنهایی و خلوتِ خودخواستۀ خود خزید.
او که «شاعری» را بیش از هرچیز در دنیا دوست داشت، در حالی در ۵۳سالگی چشم از جهان فروبست که در پشتِ سر انبوهی از شعر و نقد و نوشته از خود برجای گذاشت و ای بسا شعرهای نسروده و کلامهای نافذِ نگفتهاش را از دوستان و مخاطبانش دریغ داشت.