اسرار بی پایان موهبت شهود همیشه مرا مسحور داشته است. از زمانی که برای نخستین بار در سال ۱۹۸۰ درمدرسه پرورش قوای روحی هارتسانگ Heartsong School for Psychic Perception در برکلی، کالیفرنیا توانستم بطور غیرقابل انکار نیروی شهود خودم را کشف کنم، کار شکل بخشی قابل لمس به آن همواره یکی از مشغولیات اولیه ی من بوده است. آشکارشدن موهبت شهود خودم، همراه با تعلیماتی که دریافت می کردم، این امکان را فراهم کرد که ادراک خویش را از خود و دیگران و دنیایی که در آن زندگی می کنیم عمیقاٌ و برای همیشه متحول کنم.
درواقع، کشف نیروی شهودم اکتشافی دوباره از خودم بود. وقتی خود را پیش از برقراری ارتباط با شهودم تصور می کنم، فردی را می بینم که به تکه های زیادی تقسیم شده بود و به اشکال مختلفی تراش خورده بود، کسی که همیشه در جست و جو و به دنبال گمگشته ای بود، چیزی پرارزش و بسیار اساسی برای داشتن احساس سلامت و داشتن حسی از وجود. خود را می بینم که آهسته آهسته این تکه ها را کنار هم می گذاشتم و خود را یکپارچه می ساختم و به یاد می آورم که من که بودم. وقتی که با نیروی شهودم در ارتباط قرار گرفتم، ناگهان همه چیز را به یک تمامیت بدل کردم. کشف دوباره ی ظرفیتم برای دستیابی و ادراک حقیقت در درون، قلبم را عمیقا شف بخشید و این احساس ژرف را به من داد که به سوی وطنم در درون بازگشت می کنم.
قبلاٌ همیشه چنین تصور می کردم که شهود موهبتی برای تعدادی اندک از انسان های ویژه است. درک این نکته که شهود یک ظرفیت درونی برای بیدارساختن در تمام انسان ها است، الهامی عظیم برایم بود. بی درنگ دریافتم که راه و طریقت خویش را یافته ام. با قطعیت دریافتم که بخشی از هدف وجودی زندگیم آموزش پرورش شهود در دنیا است. همچنین دریافتم که من شهود خویش را “گم کردم” و سپس دوباره آن را کشف کرده ام، پس بهتر می توانم دیگران را در روند بیدارسازی درونی شان درک و یاری بدهم.
من عاشق شهود هستم. عاشق اسرار آنم، به ژرفای آن و حقیقت آن عشق می ورزم. راهنمایی دیگران در آشکار سازی شهودشان کاری است ظریف، قوی و پربرکت، روندی است که من با حرمت و سپاس در آن مشارکت می کنم.