پرندهها میپرند
برگها میریزند
چیزی درونت جابهجا میشود
که نمیدانی چیست
نامش را دلتنگی میگذاری
و هنوز هم نمیدانی چیست.
عجیب احساس میکنم
تاریکی رؤیایم را فرسوده
نمیفهمم این از پاییز است
یا رنج به درونم خزیده؟
و یا اینکه مادر میگفت:
آبِ نیسان
انسان را از درون جلا میدهد.