یکی از پرسشهای اساسی در فلسفۀ ادبیات این است که آیا ادبیات ارزشی شناختی دارد یا نه. منظور این است که آیا ادبیات میتواند معرفتی را با مخاطبها [ی خود] به اشتراک بگذارد یا انتقال دهد؟ بهجای پاسخ مثبت به این پرسش، برخی احتجاجهای شکاکانه وجود دارد مبنی بر اینکه ادبیات نمیتواند معرفتی خواه از جنس تجربه، خواه از جنس فلسفه به بار آورد. من در این مقاله ادیپوس تورانوس، نوشتۀ سوفوکلس، را بهعنوان نمونه برگزیدهام و تلاش میکنم تیشه به ریشۀ این شکاکیت بزنم. شروع کار من این است که ایرادهای متعددی را که دربارۀ توان ادبیات در انتقال و اشتراک معرفت وجود دارد بهطور خلاصه بیان کنم. اول از همه، برخی از احتجاجهایی را تلخیص میکنم که مدعیاند ادبیات نمیتواند منبع معرفت عملی و تجربی باشد و سپس کار را بهسمت ایرادات مربوط به جلوهفروشیهای فلسفی ادبیات میبرم.