مادربزرگم همیشه برای من قصه میگوید.
یکی از این قصههای زیبا دربارهی آب است.
او میگوید آب خیلی باارزش است و مهمترین دارو برای ماست.
ما از آب آمدهایم چون وقتی توی بدن مادر بودیم، درون آب زندگی میکردیم تا این که به دنیا آمدیم...
من دوست دارم صدای رودخانه را بشنوم...
صدای آب قشنگ و آرامبخش است!
همهی ما انسانها به آب نیاز داریم...
زیبایی دنیای ما، به خاطر بودن آب است!
توی قصهی مادربزرگ، یک مارِ سیاه هست که میخواهد زمین را نابود کند.
- از متن کتاب -