لیزه لوته شده بود شوالیه ی شجاع!
او از قلعه اش در برابر مرغ ها و خروس ها دفاع می کرد.
خانم مزرعه دار داد زد: «بازی دیگر بس است! وقت حمام کردن است!»
همه ی حیوانات مزرعه حمام کردند و تروتمیز و دسته گل شدند.
اما لیزه لوته حال و حوصله ی حمام کردن نداشت.
خانم مزرعه دار اصلاً دلش نمی خواست لیزه لوته کثیف و چرکولک باشد.
لیزه لوته دیگه بهانه بی بهانه
چاره ی کثیفی فقط حمامه!