لیزه لوته خیلی ناقلا شده بود!
او یک جایی قایم می شد و منتظر می ماند
تا سروکله ی آقای پستچی پیدا شود.
بعد هم از مخفیگاهش بیرون می پرید و ماغ بلندی می کشید و چهار نعل می دوید تا او را از مزرعه فراری بدهد.
اوه! همه ی بسته های پستی هم خرد و خاکشیر می شد. طفلکی، آقای پستچی! مانده بود از دست لیزه لوته چه کار کند.
لیزه لوته شیطون شده و خیلی بلا
قایم می شه، ماغ می کشه پرصدا!