
شاهنامهی فردوسی؛ پادشاهی کیخسرو
جلد نهم
نسخه الکترونیک شاهنامهی فردوسی؛ پادشاهی کیخسرو به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
درباره شاهنامهی فردوسی؛ پادشاهی کیخسرو
وقتی سرانجامِ جنگ گودرز و پیران معلوم شد، شاهِ پیروز، آمادهی جنگی دیگر شد؛ پس از هرطرف بزرگان با سپاهی بیکران حرکت کردند. کرناها بهخروش آمد و همه در دشت سراپرده کشیدند. تخت فیروزهای را بر پشت پیلی گذاشتند و از درخشش آن روی دنیا بهرنگ نیلی درآمد. شاه درحالیکه تاج بر سر گذاشته بود، بر آن تخت نشست و از دشت و کاخ خروش برآمد. درون شهر جایی برای خوابیدن و در دشت جایی برای راهرفتن نماند. وقتی آن شاهِ نامآور بر پشت پیل در جام گیتینمای تفأل زد و کمر همت بست، هیچ شاهی روا ندانست که جز بر درگاه پادشاه بنشیند. نشان پادشاهی آن خسروِ سرکشان چنین بود که به مرز هر کشوری پیک فرستاده بود و به آنها بسیار پند و اندرز میداد. برای پهلوانانی همچون لهراسب و اشکش که از دریای عمیق نهنگ صید میکردند و نیز رستم، آن پهلوان نامآور و جوانمرد و روشنروان و هر پهلوان جنگجوی دیگر پیغام فرستاد که با شتاب به درگاه برگردند. آنگاه سه تن از میانِ پهلوانانی را که بسیار سخندان و روشندل و جنگجو بودند؛ یعنی رستم، پهلوانِ بزرگ و گودرزِ خردمند، آن گرگ پیر و توس که فرمانده و نگهبان درفش کاویانی بود، برگزید و به آنها گفت: «ای نامداران و بزرگانِ فرخنده! جایگاه و آبروی شما نزد من بیشتر از آن است که کسی بتواند در خواب ببیند. شما باید از سه طرف راهها را بگیرید و از سپاه در مقابل دشمن پاسداری کنید. من روز و شب از جنگ با افراسیاب دست برنمیدارم. از هر کشوری سپاه خواستم تا این جنگ و دشمنی را به آخر برسانم.» -قسمتی از متن کتاب-
نظرات کاربران درباره شاهنامهی فردوسی؛ پادشاهی کیخسرو