درباره مجموعه هنک، سگ گاوچران، پرونده ی میمون حقه باز جلد 14
مخلص شما هنک؛ سگ گاوچران. صبحی دیگر در مزرعه بود، شروع یک روز دیگر بهاری. من قبل از روشنی روز بیدار شده بودم، بر نیروهای طبیعی نظارت کرده و آنها را به مسیر عادی هر روز صبح هدایت کرده بودم.
در حینی که بقیه خواب هستند، فرمانده حفاظت مزرعه در تاریکی حضور دارد و برنامهی روز بعد را میریزد. دستورات لازم را به خورشید داده بودم تا از سمت شرق طلوع کند، و شبنم ملایمی روی چمنها بنشیند.
در ساعت ۰۷:۰۰ همهچیز درست بود. خورشید و شبنم به نحو احسن دستورات مرا اجرا کردند. در ساعت ۰۷:۰۵ یکسری دستورات جدید صادر کردم و اجازه دادم خورشید در آسمان بالا بیاید و شبنم روی چمنها بدرخشد. در ساعت ۰۷:۱۰ درحالیکه احساس خوبی نسبت به همهچیز داشتم به طرف گاراژ رفتم. روز دیگری را با شروعی خوب آغاز کرده بودم - یا لااقل اینطور به نظر میرسید. اما نمیدانستم که در عرض چند ساعت من و دراور جعبهی سرخ اسرارآمیزی را در مرتع پیدا میکنیم که زندگیمان را عوض میکند.
شاید شما به جعبههای سرخ اسرارآمیز اعتقاد نداشته باشید. خُب، این خیلی بد است، چون من توی مزرعهام یکی پیدا کردم. بروید گشتی بزنید تا ببینید چهطور یکی از این جعبهها میتواند روزتان را عوض کند.
-قسمتی از متن کتاب-