سایاکا موراتا نویسنده چهل ساله ژاپنی، سابقه نزدیک به هجده سال کار نیمهوقتش در فروشگاه را دستمایه نوشتن، سوپرمارکت شبانهروزی،کرد که مهمترین جایزه ادبی ژاپن، آکوتاگاوا، را برایش به ارمغان آورد. سوپر مارکت شبانهروزی داستان کیکو فوروکاوا. زن سیشش ساله ساکن توکیو است که از کودکی اطرافیان و خانوادهاش او را به سبب رفتارهایش، غیر عادی میانگارند. کیکو در واکنش به این مسئله سکوت و گوشهگیری پیشه میکند، تا اینکه در هجده سالگی کارش را در فروشگاه اسمایل مارت شعبه هیراماچی آغاز میکند: اتفاقی که زندگیاش را دگرگون میسازد. کار در فروشگاه به او میآموزد چگونه مثل یک انسان عادی رفتار کند. کیکو شادمان از این موضوع که سرانجام بین مردمان عادی جایی برای خود پیدا کرده است، احساس آرامش میکند، اما این آرامش با ورود کارگری جدید و مراودات کیکو با دوستان قدیمی دبیرستانیاش چندان دوام نمیآورد. کیکو با بالا رفتن سن، بی فرزندی، تجرد و شغلی نه چندان مناسب، مورد سرزنش اطرافیانش قرار میگیرد: همه او را تحتفشار میگذارند تا شوهری برای خود پیدا کند. کیکو برای خلاصی از دست آنها تصمیم عجیبی میگیرد...
چقدددر من حرس خوردم تا کتاب تموم شد.
به سادگی، گاهی کاری که از نظر دیگران به چشم نمیاد، ممکنه برای کسی لذت بخش باشه. شیوه زندگی همه آدمها که نباید شبیه هم باشه! و چقدر تک تکمون تو برهه هایی از زندگی، قسمتهایی از این کتابو تجربه کردیم!
5
کتاب جالبی هستش البته که توقع بالایی ازش نداشته باشید به عنوان یک کتاب میان بقیه کتاب هایی که میخونید خوبه