هر که در راه خدا همسفر ایمان بود
ایمن از وسوسهی راهزنی شیطان بود
در ره سلطنت ار منکر دین پای فشرد
در بر مؤمنِ مخلص، قدمش لرزان بود
ور به نیرنگ و ریا مُدعیِ ایمان گشت
عاقبت یافت ظهور آنچه در و پنهان بود
نه هر آن مرد که زد تکیه بر اورنگ جلال
در خور مدح و سزاوار بهین عنوان بود
ای بسا سفله که چون شد ز قضا قاضی شهر